خیلی وقت پیش یه دختری اومده بود شهر همسر اینا به عنوان دانشجو. حالا نمی دونم کجا علی با این آشنا شده بود. اونم چند تا سوال از علی پرسیده بود. علی یه سری ها رو جواب داده بود، یه سری ها رو از همسر پرسیده بود (البته کلا علی تقریبا کل اطلاعاتی که راجع به هر چیزی تو اینجا داره رو فکر کنم از همسر گرفته ). خلاصه، آخرش شماره ی همسرو بهش داده بود، گفته بود مستقیم از خودش بپرس دیگه. همسر هم سوالای دختره رو جواب میداد ( و میده) تو واتس اپ. یه بارم علی به دختره گفته بود این پسره وضعش خوبه ها، کارم داره، ماشینم داره، خیلی وقت هم هست اینجاست. هیچی دیگه، دختره کل سوالای عمرشو اصرار داشت از همسر بپرسه . وقتی رفته بودیم ایران هم به همسر پیام میداد و احوال پرسی می کرد و خوش بگذره و اینا! حالا همسر هم یه خط در میون جواب میداد. آخرش به من میگه بگیر جواب بده، بگو من خانومشم. میگم خب هنوز که چیزی نگفته بنده خدا. ما که نمی تونیم تا وقتی بنده خدا چیزی نگفته، بهش حرفی بزنیم. خب صد بار سوال می پرسه،‌با خودش میگه دو دفعه هم همین طوری حال طرفو بپرسم که بد نباشه.

خلاصه، اومده بودیم آلمان،‌ یه بار دختره به همسر پیام داد که یه بار می خوام دعوتتون کنم کافه. اونم همسر گفته بود ممنون، من فعلا سرم شلوغه. روش نشده بود به طرف بگه اصلا نمیخوام بیام!

آخرش یه بار همسر واسه علی تعریف کرده بود قضیه رو. دیگه علی خودش یه بار به دختره گفته بود این آخر هفته ها که نیست میره پیش خانومش که قضیه یه جوری جمع بشه دیگه.

البته بازم دختره سوالاشو می پرسه ولی خب فکر کنم حداقل گوشی دستش اومد که یه قدم بره عقب تر بنده خدا .

--

کلا الان همسر شده دفتر مشاوره ی دانشجوهای ایرانی! هر روز به خدا نفر داره جواب میده!

--

دو جلسه با سفیان رفتم. جلسه ی سوم اومد با نفر قبلی. از ماشین پیاده شد. گفت مربی تو تو آموزشگاهه! الان میاد!!! رفت خودش تو آموزشگاه. فکر کردم شوخی می کنه، خودشو میگه که میخواد بره تو آموزشگاه و دوباره بیاد. بعد دیدم فرید اومد بیرون :|!!

حالا باز دو جلسه با فرید رفته ام دوباره. نوبتشه که دوباره مریض بشه .

--

اعتراف میکنم با فرید که میرم رانندگی عین . می ترسم! چون فرید خیلی سخت گیره. اصلا مثل سفیان نیست که با شوخی و خنده بهت بگه اشتباهتو. ولی خب من این سخت گیریشو دوست دارم. چون خودمم این جوریم. الان که اینا رو می نویسم، احساس میکنم کاملا حس پسرمونو نسبت به خودم درک می کنم. میدونم که میدونه مامان سخت می گیره ولی میدونم که میدونه که هر کاری می کنم به خاطر خودشه، میدونم که میدونه میتونه رو من حساب کنه، میدونم که میدونه میتونه از من چیزی یاد بگیره. البته اینو هم یاد می گیرم از رفتار فرید با خودم که یه جاهایی هم میشه مهربون تر بود،‌یه جاهایی هم میشه آسون تر گرفت. یه جاهایی واسه یه اشتباهای کوچیک واقعا لازم نیست به طرف یادآوری کنیم، خودش می فهمه و این باید همه ی اون چیزی باشه که ما می خوایم، اینکه بفهمه که اشتباه بوده کارش. واقعیتش اینه که فرید دقیقا آینه ی خودمه.

حتی اون روز که صبح برای همون روز قرارمونو کنسل کرد، با خودم فکر کردم منم همین طورم. تا لحظه ی آخر تمام تلاشمو می کنم و به خودم سخت می گیرم که اون کارو انجام بدم. اما یه جایی می بینم واقعا نمی تونم و مجبورم اون کارو کنسل کنم.

--

دو تا چیز جدید هم از اتفاقات آلمانی بگم!

همسر می گفت یه بار که رفته بودم پسرمونو وردارم یه ماشینو دیدم که پلیس نگه داشته بود. خانم راننده پیاده شده بود و کنار پلیس واستاده بود. پلیس داشت قد بچه شو با متر اندازه می گرفت. آخه بچه اش صندلی کودک نداشت. بچه تا ۱۲ سال یا قد ۱۵۰ سانت باید صندلی داشته باشه. ظاهرا طرف از نظر سنی زیر ۱۲ سال بوده،‌پلیس داشته قدشو اندازه می گرفته ببینه می تونه بی صندلی بشینه تو ماشین یا نه .

یه روز دیگه هم که همسر رفته بود دنبال بچه مون می گفت من پشت چراغ قرمز بودم، دیدم یه خانومه اومد سگشو سوار ماشین کنه و بره. ظاهرا قبلش سگش پی پی کرده بوده، یه پیرزنه و یکی دو نفر داشتن بهش تذکر می دادن که باید بیاد پی پی سگشو جمع کنه. اونم بی توجه به اونا اومده نشسته تو ماشین.  میگه یهویی یه خانومه از اون ور بدو بدو اومد، با یه دستمال کاغذی پی پی سگه رو برداشت، پرت کرد تو ماشین خانومه. خیال همه راحت شد دیگه .

--

کتاب من او رو تموم کردم. یادم باشه بعدا بیام راجع بهش بنویسم.

--

میدونم قاعدتا نباید آخرین پست سال این جوری می بود ولی خب دیگه یه سری هاشو قبلا نوشته بودم، مجبور شدم ادامه اش بدم.

حالا خلاصه به عنوان پست آخر امسال، دیگه خودتون بدی از ما دیدین به بزرگی خودتون ببخشید و برای ما هم دعا کنین و از این حرفا دیگه.

 عید همه تون پیشاپیش مبارک .



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش فالو، لایک، کانت، ویو، بازدید استوری، طراحي سايت با قيمت مناسب Megan نگین کویر blsco نامه هایی که هیچ گاه پست نشدند نرم افزار مدیریت ارتباط با مشتری ایرلاین ها بلاگ بچه های کلاس هشتم و نهم اینجه علیا عروسک خبرگزاری بورسی سهامدارنیوز